جدول جو
جدول جو

معنی خوش آغور - جستجوی لغت در جدول جو

خوش آغور(خوَشْ / خُشْ غُرْ)
خوش آغر. رجوع به خوش آغال و خوش آغر و خوش اغر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش باور
تصویر خوش باور
ویژگی کسی که خبر یا سخنی را زود باور می کند، ساده دل، ساده لوح، زودباور
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ)
آنکه آواز مطبوع دارد. (یادداشت مؤلف) :
ای بلبل خوش آوا آوا ده
ای ساقی آن قدح را با ماده.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(نو، وَ)
گلبرگی است که دارای نوش است. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(خُ پَ سَ)
عرق آور، معرّق. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف) : هش، اسب بسیار خوی آور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. واقع در جنوب خاوری فهلیان و 8 هزارگزی راه فرعی هرایجان به اردکان. کوهستانی و معتدل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ اُ غُ)
میمون. مبارک. خوش آغال. خوش اغور. نیکوفال
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ وَ)
زودباور. آنکه هر گفته را راست دارد و همه کس را استوار داند. مقابل دیرباور یا بدباور. یقنه. میقان. میقانه. ذویقین. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ اُ غُرْ)
میمون. مبارک. خوش اغر. خوش آغال
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ حُ)
خوش محضر. خوش مجلس. خوب محضر. نیکومحضر
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
خوش آغور. خجسته. میمون. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ وَ)
آنکه خوب می آورد. آنکه تقدیر با او موافق است. آنکه قضا او را مفید است و هرچه او را پیش می آید نیکوست
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ غُ)
خوش آغال. خجسته. میمون. (یادداشت مؤلف). خوش اغر
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوش آور
تصویر نوش آور
گلبرگی که دارای نوش است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش باور
تصویر خوش باور
ساده دل
فرهنگ لغت هوشیار
خوش پندار، خوش خیال، خوش گمان، دهن بین، زودباور، ساده، ساده دل، ساده لوح، صاف وساده
متضاد: بدباور، دیرباور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عرق زا، معرق
فرهنگ واژه مترادف متضاد